معنی از رنگهای صنعتی
حل جدول
اکریلیک
از رنگهای ترکیبی
پوست پیازی
از رنگهای فرعی
یاسی
مجموعه رنگهای خورشید
طیف
فرهنگ عمید
مربوط به صنعت: ماشینآلات صنعتی،
همراه با صنعت: زندگی صنعتی،
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) منسوب به صنعت: امور صنعتی، دارای صنایع مختلف مقابل فلاحتی کشاورزی: کشور مصنوعی ناحیه صنعتی.
صنعتی کردن
تخشاکاندن به صورت صنعتی در آوردن ناحیه ای.
صنعتی شدن
تخشاکیدن به صورت صنعتی در آمدن ناحیه ای.
لغت نامه دهخدا
صنعتی. [ص َ ع َ] (ص نسبی) منسوب به صنعت. صنعتگر. صانع. ج، صنعتیان: و هرچه صنعتیان بودند دست از صنعت بداشتندی و هرچه مؤمن بودندی جان پروردندی [از آواز داود]. (قصص الانبیاء چ سنگی تهران 1322 ص 150).
صنعتی. [ص َ ع َ] (اِخ) صادقی کتابدار در مجمعالخواص نویسد: صنعتی در مشهد مقدس اقامت میکرد و بصنعت قالب تراشی شهرت دارد. شخصی از خود گذشته و فداکار است و طبع شعرش هم بد نیست. از اوست:
ربوده صبرم از دل دلبری در آن رعنائی
که لعل او نمکدانی بود بر خوان رعنائی.
(مجمعالخواص ص 293).
فارسی به عربی
فارسی به ایتالیایی
industriale
فارسی به آلمانی
Industriell
واژه پیشنهادی
ربات صنعتی
معادل ابجد
914